گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت !
پرسیدند : چه می کنی ؟
پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می
کنم و آن را روی آتش می ریزم !
گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است ! و این
آب فایده ای ندارد !
گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند می پرسد :
زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی ؟
پاسخ میدم : هر آنچه از من بر می آمد !
دوستی نه در ازدحام روز گم می شود نه در سکوت شب ، اگر گم شد هرچه هست....دوستی نیست .!...
.
شاید تصمیم بگیری که
این پیام رو برای یک دوست بفرستی متشکرم با این کار شاید از طریق جدیدی شرایط زندگی
اونها رو لمس کنی که تا الان نمی دونستی
حالا امروز یک روز خوب خواهی
داشت
خدا اکنون تلاش و دست و پا زدنت رو دیده و دستور می ده که دیگه تموم
شه
برکت خدا داره به سمتت می آید
جایی که
راه نیست ............
..............................................خدا راه می گشاید.