//" مهر مینا "\\

//" مهر مینا "\\

... مهر و لبخند زیبا دنیا برای ما...
//" مهر مینا "\\

//" مهر مینا "\\

... مهر و لبخند زیبا دنیا برای ما...

عصر 31 مرداد

آخرین روز مرداد ماهت به خیر دوست من..
(sun)(sun)
 نداشته هایت را بی خیال ...
 غصه هایت را بی خیال...
 هر چه که تورا نا آرام میکند، بی خیال...

همین که امروز نفس کشیده ای ؛ خوش به حالت!

عمیق نفس بکش:
*عشق را(heart)
 *زندگی را(heart)
 *بودن را(heart)
بچش..........
ببین...........
لمس کن......
و با تک تک سلولهایت (happy)لبخند(happy)بزن که:

 *زندگی زیباست *(flower)(teeth)(teeth)(teeth)

تابستان زیباست(flower) 
شبهای پرستاره اش(moon) ********
گرما و درخشش طلایی خورشیدش(sun)
روزهای بلندش...
هندوانه و گیلاس و شربت خنک...
 طعم خوب کودکی ها...
آبتنی سر ظهر...
 در جوی زلال آب با پای برهنه راه رفتن...

همه زیباست 
لذت ببر و نفس بکش(happy)(happy) عمیییییییق

سبز باشی ...

مهر است ...... مهر

یاد من باشد از فردا صبح
 
 جور دیگر باشم
بد نگویم به هوا،  آب ، زمین
مهربان باشم،  با مردم شهر
و فراموش کنم،  هر چه گذشت
خانه ی دل،  بتکانم ازغم
و به دستمالی از جنس گذشت ،
بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل
مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم
 
یاد من باشد فردا دم صبح
به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم
و به انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش، نگردد فردا
زندگی شیرین است، زندگی باید کرد
گرچه دیر است ولی
کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید
به سلامت ز سفر برگردد
بذر امید بکارم، در دل
لحظه را در یابم
من به بازار محبت بروم فردا صبح
مهربانی  خودم، عرضه کنم
یک بغل عشق از آنجا بخرم
 
یاد من باشد فردا حتما
به سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنم
بگذرم از سر تقصیر رفیق ، بنشینم دم در
چشم بر کوچه بدوزم با شوق
تا که شاید برسد همسفری ، ببرد این دل مارا با خود
و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست
 
یاد من باشد فردا حتما
باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست
و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا
و بدانم که شبی خواهم رفت
و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی
 
یاد من باشد
باز اگر فردا، غفلت کردم
آخرین لحظه ی از فردا شب ،
من به خود باز بگویم 
این را
مهربان باشم با مردم شهر
و فراموش کنم هر چه گذشت......

دشمنت را بشناس

 

برای مدت طولانی من زندگی تک بعدی داشتم و فکر می کردم که فقط باید با روش خاصی زندگی کرد . سعی کردم اشتباهاتم را مرور کنم تا بفهمم چه عاملی سبب شده که موفق نشوم. و فهمیدم که برای اینکه حس راحتی داشته باشم رویاهایم را فراموش کرده ام. باورهایم را نادیده گرفته و خودم را از عشق و خوشبختی با ممانعت از دستیابی به آنها محروم ساختم. اما بعد از مدتی که گذشت و به زندگی ام نگاه کردم با خود گفتم چرا زندگی اینقدر پر از بدبختی است؟

واضح است که خودم را خیلی گم کرده بودم. سپس شروع کردم به تغییر دادن چیزهایی که در طول دهه قبل جزو عادتهای من به شمار می رفتند که منجر به مشاجراتی با همسرم شد. نهایتا درحالیکه اشک می ریخت به من گفت :" مارک تو خودت دشمن خودت هستی! خودت !...همه چیز تقصیر خودت است. دیگر نمی توانم تسکین تو باشم ، اگر بخواهی می توانی تغییر کنی اما لازم است که بخواهی و خواهش می کنم بخواه..." . و من پس از مدتها کشمکش های درونی و مطالعات گسترده و حمایت های بی دریغ همسرم و چند نفر از دوستان ، نهایتا توانستم خودم را پیدا کنم.

من می خواهم تجربیاتم را در اختیار شما قرار بدهم چون می دانم که شما نیز گاهی درگیری هایی با شیطان درونتان دارید. .....


شاید کمی متن فوق طولانی باشد ولی پیشنهاد می کنم حتما ان را مطالعه و به دوستانتان پیشنهاد کنید....
ادامه مطلب ...

نفرت یا دوستی

کوروش کبیر: 

من برای متنفر بودن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، 

 زیرا من گرفتار دوست داشتن کسانی هستم که مرا دوست دارند!